اشک
نویسه گردانی:
ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) هفتم یا فرهاد دوم . پس از پدر بتخت نشست و نقشه ٔ وی را در تسخیر سوریه تعقیب کرد ولی بعلت جنبش سکائی ها از نقشه ٔ مزبور منصرف شد، با سلوکیها به نبرد پرداخت و آن تیوخوس برحسب برخی از روایات در این جنگها کشته شد و از آن پس سلوکیها در نتیجه ٔ نازشستی که از فرهاد دوم دیدند از دست اندازی مجدد به ایران بکلی نومید شدند ولی فرهاد بعلت خیانت سپاهیان یونانی وی ، در جنگ با سکاها شکست خورد و خود در آن جنگ کشته شد. مدت سلطنت او نه سال بود یعنی از 136 تا127 ق . م . سلطنت کرد. (از ایران باستان ج 3 صص 2234- 2242). و رجوع به صفحات مزبور و فرهاد دوم شود.
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اشک سحاب . [ اَ ک ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران : ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب ز حزم محکم او راوی است سنگ جبا...
اشک شادی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشکی که از غایت فرح و از گریه ٔ شادی بریزد : اشک شادی به کنج دیده دویدمستعد فرودویدن باد. ظه...
اشک شکری . [ اَ ک ِ ش ِ ک َ / ش ِک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک شادی : ذره در کلبه به خونابه گری مست غلطیدن اشک شکری . زلالی (از آنن...
اشک پیمای . [ اَپ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) اشکبار. اشک ریزان : غم رفتگان در دلم جای کرددو چشم مرا اشک پیمای کرد.نظامی .
اشک چیدن . [ اَدَ ] (مص مرکب ) کنایه از اشک پاک کردن : میکند با آستین جوهر ز روی تیغ پاک آنکه می چیند بدامن اشک از مژگان من .صائب (از آنن...
اشک حسرت . [ اَ ک ِ ح َ رَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) اشک افسوس . اشک تحسر. اشک غم : بهار غنچه تصویر صفحه ٔ چمن است شکفتگی گل سیراب اشک حسر...
اشک توغلی . [ ] (اِخ ) یا اسک توغلی . از سرداران معاصر غازان بود که بسال 695 هَ . ق . برادر وی اینه بک با چند سردار دیگر ایلدار را که گریخته ...
اشک باران . [ اَ ] (نف مرکب ) اشک بار : در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست این دل زار نزار و اشکبارانم چو شمع. حافظ.و رجوع به اشکبار شود.
اشک حنائی . [ اَ ک ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ). رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک ...
اشک آتشین . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). و رجوع به اشک جگرسوز و اشک آتشناک شود.