اشک
نویسه گردانی:
ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) یازدهم یا فرهاد سوم . فرزند سنتروک بود و پس از مرگ پدرش بر تخت نشست . وی در آغاز میخواست مانند پدرش در جنگهای مهرداد ششم پُنت با رومیها بیطرف بماند ولی هنگامی که پومپه سردار نامی روم به آسیای صغیر آمد، جدالهای سال 66 ق . م . شروع شد.در هر حال اشک یازدهم پادشاهی عاقل و شجاع بود و درمواقع مشکل ، خود را نمی باخت . پومپه یکی از سرداران نامی روم بود و پس از مستأصل کردن شخصی مانند مهرداد ششم پنت میتوانست به ایران حمله آورد ولی اشک یازدهم حاضر نشد فروتنی کند و بگفته ٔ راولین سن سخنانش به پومپه «دیکتاتوریانه » بود. اشک یازدهم نخستین پادشاه پارت بود که بدست پسرش کشته شد. از این زمان پدرکشی ، بعد برادرکشی در خانواده ٔ اشکانی شروع شد. سلطنت او از 67 تا 60 ق . م . بود. (از ایران باستان صص 2282- 2290). و رجوع به صفحات مزبور و فرهاد سوم شود.
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اشک پیازی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ : تا چشم تو آراسته سرنامه ٔ ناز است از دیده ٔ عشاق دهد اشک پیازی . علی خراسانی (آنندر...
اشک افسوس . [ اَ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک غم . اشک تحسر. اشک حسرت . رجوع به اشک حسرت و آنندراج شود.
اشک شکرین . [ اَ ک ِ ش ِ ک َ / ش ِک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک شادی . گریه ٔ شادی . (مؤیدالفضلا) (شرفنامه ٔ منیری ). اشک گلگون . (فرهنگ ...
اشک راندن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) گریستن : هَطْل ؛ اشک راندن چشم . (منتهی الارب ) : در این افسانه شرطست اشک راندن گلابی تلخ بر شیرین فشاندن...
اشک خونین . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ) : اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتنددرد عشق است و جگرسوز دوائی دارد. حافظ ...
اشک داودی . [ اَ ک ِ وو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان بکاء و گریه ٔ حضرت داود علی نبینا و علیه الصلوة و السلام که از خوف زلتی که از آن حض...
اشک داوری . [ اَ ک ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گریه ٔ بسیار. (برهان ) (آنندراج ). || گریه ٔ مظلومان به پیش حکام . (آنندراج ). گری...
اشک چکیدن . [ اَچ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک باریدن . بسیار گریستن . و رجوع به اشک باریدن و اشک ریختن شود.
اشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حا...
اشک نیسان . [ اَ ک ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران . (آنندراج ). اشک سحاب . اشک ابر. رجوع به اشک و اشک سحاب شود...