اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشکال

نویسه گردانی: ʼŠKAL
اشکال . [ اِ ] (از ع ، اِ) پای بند ستورکه فارسی زبانان از شکال عربی ساخته اند :
خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک
بگسلد اشکال را استور نیک
دست عشقش آتشی اشکال سوز
هر خیالی را بروبد نور روز.

مولوی .


و رجوع به شِکال شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اشکال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شکل . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 62). صورتها. (غیاث ) (آنندراج ). مانندگان . مانندها. || ج...
اشکال . [ اِ ] (ع مص ) دشواری . (غیاث ) (آنندراج ). مشکل شدن . (مؤیدالفضلا). دشواری و سختی و عدم سهولت . (ناظم الاطباء). دشواری و سختی : در کا...
اشکال تراش . [ اِ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه بر کار اشکال گیرد. آنکه امری را دشوار کند و از آن اشکال بجوید. بهانه جو. سختگیر. و رجوع به اشکال تراش...
اشکال تراشی . [ اِ ت َ ] (حامص مرکب ) ساختن اشکال در کارها. بهانه جوئی . سختگیری در کارها.- اشکال تراشی کردن ؛ بهانه جویی کردن .
اشکال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایراد گرفتن . تردید و شک کردن در مطلبی یا کاری .
اشکال داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) دشواری داشتن . (ناظم الاطباء). تردید داشتن . || ایراد داشتن .
اشک آل . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.