اشک باریدن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گریستن . اشک ریختن . اشک چکیدن . اشک افشاندن
: ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما
رزق قارون میشود تخمی که می کاریم ما.
صائب (از آنندراج ).
عَبرَة. (منتهی الارب ). هتون . (تاج المصادر بیهقی ). استعبار. (منتهی الارب ).