اشک ریزان . [ اَ ] (نف مرکب ) چشمی که اشک بسیار می افشاند. (ناظم الاطباء)
: همه منکوب و پریشان و منخوب و اشکریزان و حیران . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
455).
بریحان نثار اشکریزان
بقرآن و چراغ صبح خیزان .
نظامی .
سلطان سریر صبح خیزان
سرخیل سپاه اشکریزان .
نظامی .
آن کسانی که در آتشکده بینا شده اند
اشک ریزان مرا جوش شرر میدانند.
وحید (از آنندراج ).