اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشک فشان

نویسه گردانی: ʼŠK FŠAN
اشک فشان . [ اَف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) اشکریزان . اشکبار :
دیده آن روز که شد اشک فشان دانستم
کین تنک زورق من درخور طوفانش نیست .

کلیم (از آنندراج ).


چشمی که اشک بسیار می افشاند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.