اصب
نویسه گردانی:
ʼṢB
اصب . [ اَ بِن ْ ] (ع اِ) ج ِ صبی . (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به صبی شود.
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
اسب یار. [ اَ ] (ص مرکب ) رایض .
اسبدال یا هیپوگریف (hippogriff) موجودی است افسانهای که نیمهٔ جلویی بدنش از عقاب و پاها و بخش عقبی بدنش نیمتنهٔ یک اسب است.[۱][۲] خالق این موجود را ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسب وحشی. {اَ. وَ}. (ا. مرکب). اسب وحشی (Equus ferus) (با اسب یله = feral horse خلط نشود) گونه ای از تیره Equus است که شامل زیرگونه تارپان اهلی (Equus...
اسب کفته. ("ا" با آوای زبر، "ک" با آوای زیر، "ف" با آوای زیر، "ت" با آوای زیر)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پهن اسب یا سرگین اسب.
اسب دوست . [ اَ ] (ص مرکب ) اسب باز.
اسب دوم . [ اَ ب ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (اصطلاح نجوم ) یکی از صور شمالی . || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از اسبان دهگانه ٔ سباق عرب . رجوع به ...
اسب گدار. [ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
اسب گذار. [ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) اسب گدار. اسکدار. اسکوتاری ۞ . رجوع به اسکدار شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.