اصحاب السبت . [ اَ بُس ْ س َ ] (اِخ ) یاران روز شنبه که قومی از بنی اسرائیل بودند. حق تعالی امر کرد که روز شنبه ماهیان صید نکنند، اتفاقاً در آن روز ماهیان بسیار جمع میشدند، ایشان حیله کرده ماهیان را در همان آب بند میکردند و بروز یکشنبه میگرفتند، چون ظلم ایشان از حد گذشت حق تعالی همه را مسخ کرده بوزنه ساخت و آنها بعد از چند روز هلاک شدند. (از لطائف ) (غیاث ) (آنندراج ). و ابوالفتوح رازی در تفسیر آیات ذیل آرد: و اسئلهم عن القریة التی کانت حاضرةالبحراذ یعدون فی السبت اذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شُرَّعاً و یوم لایسبتون لاتأتیهم (قرآن
163/7)؛ و بپرس ایشان را از خبر دهی که بود نزدیک دریا چون تجاوز کردند در شنبه چون آید ایشان را ماهی هاشان روز شنبه شان در حالتی که سر از آب بیرون کردند و روز غیر شنبه نمی آمدند ایشان را. (چ قمشه ای ج
4 ص
502). و در ص
516 در تفسیر آن آرد: عکرمه گفت : روزی در نزدیک عبداﷲ عباس شدم او را دیدم مصحف در کنار و میگریست . گفتم : ای پسر عم رسول چرا میگریی ؟ گفت از این آیه که می خوانم درسوره ٔ اعراف . گفتم آن آیه کدام است ؟ گفت : این آیه . آنگه گفت : ایله شناسی ؟ گفتم : آری . گفت : بدان که در آن شهر جماعتی جهودان بودند در عهد داود (ع ) که بر ایشان صید ماهی حرام کرده بودند روز شنبه و سبب آن بودکه جهودان را تعظیم روز آدینه فرمودند و عبادت در او چنانکه شما را فرموده اند، خلاف کردند و آن روز به شنبه بدل کردند، خدای تعالی ایشان را امتحان کرد به صید ماهی در روز شنبه به آنچه کردند از تبدیل آدینه به شنبه و ذلک قوله : کذلک نبلوهم بماکانوا یفسقون
۞ . خدای تعالی گفت : چون خلاف کردید فرمان مرا این روز بر شما حرام کردم و شما را فرمودم به تعظیم این روز، هرکه این روز معصیت کند و جز به طاعت مشغول باشد او را عذاب کنم و ایشان را نهی کرد از آنکه روزهای شنبه ماهی گیرند، چون روز شنبه بودی چندان ماهی پدید آمدی بر روی آب بزرگ و نیکو و فربه با شکمهای چون شکمهای شتران آبستن و بر یکدیگر می افتادندی از بسیاری چنانکه روی آب پوشیدندی ، ایشان آن میدیدندی و زهره نداشتندی که یکی را تعرض رسانند و چون شنبه بگذشتی یکی ماهی روی ننمودی در طول هفته تادگر شنبه ماهیان همچنان انبوه شدندی . روزگاری بر این برآمد شیطان ایشان را وسواس کرد و گفت : ای بیچارگان بی تدبیران شما را نهی از روز شنبه کرده اند پیرامن این دریا حوضها و جایگاهها بکنید و آب دریا را راه بدو کنید روز آدینه تا ماهیان در آن حوضها و جایها شوند روز شنبه آنگه به آخر روز راه ببندید بر ایشان تابازپس نتوانند شد آنگه روز یکشنبه بگیرید ایشان را،گفتند این چاره ای لطیف است همچنان کردند روز آدینه حوضها پر آب کردند روز شنبه پر از ماهی شد و آخر روزراه بگرفتند و روز یکشنبه همه را بگرفتند این معنی پیشه کردند و بر دست گرفتند. ابن زید گفت : ایشان را روز شنبه ماهی بدین صفت بیامدی و در روزهای دگر یکی روی ننمودی ایشان را آرزوی ماهی آمد مردی بیامد روز شنبه و ماهی بگرفت و ریسمانی در دنبال او بست و در کنار دریا میخی بکوفت و رسن دراز در آن میخ بست و ماهی را در آب کرد و بر دگر روز بیامد روز یکشنبه و آن ماهی را بگرفت و بخانه برد و بریان کرد، همسایه از سرای او بوی ماهی شنید گفت : یا فلان از سرای تو بوی ماهی می آید نباید که ماهی گرفته باشی ؟ گفت : این بوی نه از سرای منست ، مرد همسایه دررفت و بدید دلتنگ و گفت : ای مرد از خدای نترسی که این حرام کرده است و او را وعظ کرد و نشنید و یک دو روز انتظار عذاب میکرد، چون خدای تعالی معاجله نکرد مرد دلیر شد بر دگر شنبه دو ماهی بگرفت و بر رسن بست چنانکه گفته شد روز یکشنبه بگرفت چون عذاب نیامد با مردمان بگفت ، مردم همه به این کار شدند و خویشتن به این کار دادند و بر ماهی گرفتن دلیر شدند و ماهی بسیار بگرفتند و خوردند و پخته کردند و فروختند و مالهای عظیم از آن جمع کردند ودر شهرها هفتادهزار مرد بودند به سه فرقه شدند گروهی کارِه ْ بودند و نهی کردند و گروهی ظالم بودند و تعدی کردند و گوش به آن نکردند و گروهی از آنان بودند که ناهیان را گفتند: لم تعظون قوماً اﷲ مهلکهم او معذبهم عذاباً شدیداً
۞ چنانکه خدای تعالی گفت : و اذ قالت امة منهم [ از همان آیه ]. این مردمان که کاره معصیت بودند و ناهی منکر این ظالمان را گفتند ما با شما در این شهر نباشیم این شهر با ما بخشید، شهر نبخشیدند و بدو قسمت کردند و دیوار بلند برنهادند و در جدا کردند و گفتند: ما یقین دانیم که خدای عذاب فرستد تا باری ما از شما جدا باشیم ، چون مدتی بر این برآمد و ایشان الا اصرار نیفزودند، خدای تعالی ایشان را عذاب فرستاد و همه را خوک و بوزینه گردانید. روزی که این مصلحان برخاستند از آن نیمه ٔ شهر هیچ آوازی و حسی نشنیدند و کس برون نیامد و در نگشاد، عجب داشتند گفتند این مردمان دوش بیکبار مست بودند و امروز بیدار نشدند. چون روز نیک برآمد نردبانها فراز دیوار نهادند و فرونگریدند همه ٔ اهل آن شهر خوک و بوزینه شده بودند. قتاده گفت : جوانان بوزینه و پیران خوک . این مردمان در آن شهر شدند آنان را که خویشان و آشنایان بودند ایشان میشناختند و اینان نمیشناختند ایشان می آمدند و روی در اینان میمالیدند و می گریستند و اینان می گفتند: نگفتیم شما را که مکنید که عذاب خدای بشما رسد؟ ایشان بسر اشارت میکردند سه روز همچنان بودند آنگه بمردند و هر مسخی چنین باشد. (از تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج
4 صص
516 -
518).