اصحاب هیاکل . [ اَ ب ِ هََ ک ِ ] (اِخ ) ستاره پرستانند و ایشان گویند وسایط میان ما و رب الارباب هیاکلند زیرا که روحانیات از ما غایبند. (نفایس الفنون ). و شهرستانی آرد: اصحاب هیاکل و اشخاص گروهی از فِرَق صابئةاند. اصحاب روحانیات چون دریافتند که ناگزیر انسان باید وسایطی داشته باشد که بدان متوجه شود و نزدیکی جوید و از آن استفاده کند از اینرو به هیاکل یعنی سیارات هفتگانه پناه بردند و بر این امور درباره ٔ آنها آگاه شدند: نخست بیوت و منازل . دوم مطالع و مغارب .سوم اتصالات آنها برحسب اشکال موافق و مخالف و مرتب برحسب طبایع. چهارم تقسیم روزها و شبها و ساعات بر وفق هیاکل . پنجم سنجش صور و اشخاص و اقالیم و شهرها برحسب آنها. آنگاه خواتیم بکار بردند و عزایم و دعاهابیاموختند و برای زحل روز تعیین کردند و مثلاً روز شنبه را بدان اختصاص دادند و در آن روز ساعت نخستین آنرا مراعات میکردند و خاتمی که مطابق صورت و هیأت وصنعت آن ساخته شده بود بکار میبردند و جامه ٔ مخصوص بدان می پوشیدند و بخور خاص زحل میسوختند و دعاهای ویژه بدان میخواندند و نیاز خود را از آن میخواستند و این نیاز را از افعال و آثار خاص به زحل می طلبیدند وحاجت آنان برآورده میشد و اکثر به مراد خود میرسیدند. همچنین از مشتری نیز حاجت می طلبیدند و این هم در روز و ساعت مخصوص بدان بود و برای مشتری نیز به کلیه ٔ خصوصیاتی که درباره ٔ زحل یاد کردیم قائل بودند. همچنین دیگر حاجات را از ستارگان میخواستند و آنها را آلهه مینامیدند و خدای تعالی رب ارباب و خدای خدایان بود و گروهی از آنان خورشید را رب ارباب و خدای خدایان (اله الاَّلهة) میخواندند. آنان هیاکل را وسیله ٔ تقرب به روحانیات قرار داده بودند و روحانیات را وسیله ٔنزدیکی به باری تعالی میدانستند، چه معتقد بودند که هیاکل ابدان روحانیات اند و نسبت آنها به روحانیات همچون نسبت ابدان آدمیان به روحهای آنانست . از اینرو هیاکل را در پرتو حیات روحانیات زنده و گویا می پنداشتند و میگفتند روحانیات در ابدان هیاکل تدبیر و تصرف میکنند و آنها را به جنبش درمی آورند همچنانکه روح درابدان ما تصرف میکند و شکی نیست هر آنکه به شخصی تقرب جوید در حقیقت به روح او تقرب جسته است . آنگاه برحسب عمل کواکب عجایب حیلی استخراج کردند که مایه ٔ شگفتی بود و آنها عبارت از طلسمات مذکور در کتب و سحر و کهانت و تنجیم و تعزیم و خواتیم و خواص و صور
۞ بود که همه ٔ آنها در زمره ٔ علوم مردم آن روزگار بشمار میرفت . اما اصحاب اشخاص گفتند هرگاه ناگزیر باشیم که وسایطی برگزینیم تا آنها را شفیع و میانجی قرار دهیم هرچند روحانیات را توان بمنزله ٔ وسایلی قرار داد ولی هنگامی که آنها را بچشم نبینیم و نتوانیم با آنها بزبان سخن گوییم و با آنها روبرو شویم تقرب به آنها تحقق نخواهد یافت جز اینکه به هیاکل آنها توسل جوییم ولی هیاکل گاه دیده شوند وگاه نتوان آنها را دید زیرا دارای طلوع و غروبند، در شب پدید آیند و در روز نهان شوند از اینرو تقرب و توجه به آنها همواره امکان پذیر نیست و ناگزیر باید صور و اشخاصی در پیش دیدگان ما پیوسته قائم و برپا باشند تا در پیشگاه آنها معتکف شویم و بوسیله ٔ آنها به هیاکل توسل جوییم و آنگاه از هیاکل به روحانیات و از روحانیات به خدا سبحانه و تعالی نزدیک شویم ، به پرستش آنها بپردازیم تا آنها ما را به خدا نزدیک کنند.از اینرو اشخاصی بصورت بت بر صورت هیاکل هفتگانه برگزیدند و هر شخص یا بت را در برابر هیکلی قرار دادند. (از ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ). و رجوع به صص
213 -
224 همان جلد، و اصحاب اصنام شود.