اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصغا کردن

نویسه گردانی: ʼṢḠA KRDN
اصغا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ اصغا فرمودن . استماع کردن . شنودن گفتار کسی را. گوش فراداشتن بسخن کسی . گوش دادن بسخن کسی : امیر سیف الدوله آن نصیحت مقبول داشت و بسمع رضا اصغا کرد و بدان راضی و همدستان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 855).
بر چنین صاحب چو شه اصغا کند
شاه و ملکش را ابد رسوا کند.

مولوی (مثنوی ).


انشا کندش روح و منقح کندش عقل
گردون کند املا و زمانه کند اصغا.

؟


و رجوع به اصغاء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مصطفی فرخفال
۱۳۹۲/۰۳/۲۷ Iran
0
0

سینه ها خواهیم پر سوز از فراق
تا کنند اصغاى شرح اشتیاق


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.