اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصل

نویسه گردانی: ʼṢL
اصل . [ اَ ص َ ] (ع مص ) تیره و متغیر شدن آب از گل سیاه .(منتهی الارب ). بگردیدن رنگ آب . || تغییر یافتن گوشت . (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). متغیر شدن و بگردیدن طعم و رائحه ٔ گوشت . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اصل السنبل الهندی . [ اَ لُس ْ سُم ْ ب ُ لِل ْ هَِ ] (ع اِ مرکب ) دارشیشعان . (الفاظ الادویه ). رجوع به دارشیشعان شود.
اصل النیلوفر الهندی . [ اَ لُن ْ نی ف َ رِل ْ هَِ ] (ع اِ مرکب ) بیخ او سپید است . (تحفه ). بیخ او سپید است ، و گفته اند فلست است و فاغیه را نی...
اصل السوسن الاَّسمانجونی . [ اَ لُس ْ سو س َ نِل ْ ] (ع اِ مرکب ) بیخ سوسن آسمانگونی . و آسمانجونی معرب آسمانگونه ای است . در تحفه و هم در فه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آصل . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اَصْل .
اثل . [ اَ ] (ع اِ) ۞ نوعی از درخت گز را گویند و ثمرآن را گزمازه و بعربی حب الاثل خوانند. و طبیخ آن را اگر با مویز بیاشامند جذام را زایل ...
اثل . [ اَ ] (اِخ ) ذات الاثل ؛ موضعی در بلاد تیم اﷲبن ثعلبة و ایشان را در آنجا با بنی اسد وقعه ای است . (معجم البلدان ).
اسل . [ اَ س َ ] (ع اِ) نیزه . || تیر. || خار خرمابن . || هرچه تیز باشد از شمشیر و کارد و مانند آن . || نباتی بسیارشاخ که در آب ایستاده ...
اسل . [ اَ س َ ] (اِخ ) موضعی در کرمزد (سوادکوه مازندران ). (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 116 بخش انگلیسی ).
اسل . [ اُ ل ُ ] (اِخ ) ۞ اسلو. نام قدیمی که در 1924م . مجدداً برای کریستیانیا ۞ پایتخت نروژ اتخاذ شد و آن در خلیج متشکل از (سکاگِراک ) واق...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.