اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصم

نویسه گردانی: ʼṢM
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) حکیم بن مالک بن جناب نمیری . معاصر ولیدبن عبدالملک بود و چون بیمار شدولید پزشکان نزد وی فرستاد و او این اشعار بسرود:
جاء الاطباء من حمص کأنهم
من اجل ان لایداوونی مجانین
قال الاطباء: مایشفی ، فقلت لهم
دخان رِمث من التسریر یشفینی
مما یجرّ الی عُمران حاطبه
من الجنینة جزلاً غیرممنون .

(از بلوغ الارب ج 2 ص 111).


و رجوع به ص 112 همان جلد، و اصم عتاب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اسم متواطی . [ اِ م ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء متواطیه شود.
اسم متباین . [ اِ م ِ م ُ ت َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء متباینه شود.
اسم متجانس . [ اِ م ِ م ُ ت َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء متجانسه شود.
اسم مترادف . [ اِ م ِ م ُ ت َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء مترادفه شود.
اسم متشابه . [ اِ م ِ م ُ ت َ ب ِه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء متشابهه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
معنی اسم هلما (ستاره درخشان) می باشد.
moxassase این سه واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامنیناس یاشتگ nâmninâs-yâŝtag (نام + نیناس: نکره از کردی: نه ناسراوی + یاشتگ از مانو...
منابع و اسناد تاریخی که ریشه اسم آناهل رو داره
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ صفحه ۱۶ از ۱۷ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.