اصم
نویسه گردانی:
ʼṢM
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) عبدالرحمان بن کیسان ابوبکر اصم معتزلی . صاحب مقالات در اصول بود و از فصیح ترین و فقیه ترین مردم عصر خود بشمار میرفت . او را تفسیر عجیبی است . وی از طبقه ٔ علاف و اقدم از وی بود. (از لسان المیزان ج 3 ص 427). ثعلبی نیز از تفسیر وی نام برده است . بشربن المعتمر را دو کتابست در ردّ اصم و یکی از آن دو کتاب الرد علی الاصم فی الامامة است . (از ابن الندیم ). و رجوع به ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 36 شود.
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوپاکیا ūpâkiâ (سنسکریت: ūpâkhiâ) **** فانکو آدینات 09163657861
اسم تفضیل . [ اِ م ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب کشاف گوید: اسمی است که از فعل اشتقاق شود برای آنکه فزونی صفتی را در موصوفی بر د...
اسم اشاره . [ اِ م ِ اِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در زبان عربی ، یکی از معارف است و آن اسمی است که برای معنی مشارالیه وضع شده ب...
اسم منسوب . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسمی است که به آخر آن یاء مشدد ماقبل مکسور اضافه شود و آن علامت نسبت است ، چون بصری و ...
اسم منقوص . [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء منقوصه شود.
اسم منقول . [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء منقوله شود.
اسم مفعول . [اِ م ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در نزد نحویان اسمی است که از مصدر مشتق شود برای آنچه فعل بر آن واقع شود. و مقصود از وقوع...
اسم مقصور. [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء مقصوره شود.
اسم متمکن . [ اِ م ِ م ُ ت َ م َ ک ْ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )اسمی است که آخر آن به اختلاف عوامل متغیر شود و شبیه به مبنی الاصل نباشد....
اسم مشترک . [ اِ م ِ م ُ ت َ رَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء مشترکه شود.