اصول دین . [ اُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )
۞ اصول جمع اصل است و در لغت چیزیست که چیز دیگری بر آن مبتنی شود و دین در لغت بمعنی جزاست ، و از آنست گفتار پیامبر(ص ): کما تدین تدان . و در اصطلاح ، اصل بمعنی طریقت و شریعت است و در اینجا مراد همین است و این فن را از اینرو اصول دین خوانند که دیگر دانشهای دینی از حدیث و فقه و تفسیر بر آن مبتنی است ، چه اصول دین متوقف بر صدق رسول و صدق رسول متوقف بر صدق مرسل و صفات و عدل اوو امتناع قبح بر اوست . و علم اصول دین دانشی است که در آن از وحدانیت خدای تعالی و صفات و عدل وی و نبوت انبیاء و اقرار به احکامی که نبی آنها را آورده و هم اقرار به امامت ائمه و معاد بحث میشود و کافّه ٔ عالمان بر وجوب معرفت خدای تعالی و صفات ثبوتی و سلبی وی و معرفت آنچه نسبت آن به وی صحیح باشد و هر آنچه نسبت آن به وی ممتنع باشد و شناختن نبوت و امامت و معاد اجماع دارند. (از شرح باب حادی عشر). پیداست که این اعتقاد فرقه ٔ امامیه است که مشتمل بر اصول دین و مذهب میباشد، لیکن اهل تسنن سه قسمت یعنی توحید و نبوت و معاد را اصول دین میدانند. رجوع به توحید و معادو نبوت و امامت و عدل و اصول مذهب شود
: گر اصول دین نشاید گفت ، و نه شایدشنید
هر نمازی را در اول بانگ و قامت چیست پس
در اصول دین چو عاقل را نظر باشد دلیل
زَانبیا در دین بخصمان بر ملامت چیست پس ؟
ناصرخسرو.
در اصول دین مستبصر، و در قمع اهل الحاد متشمر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
398 چاپی ). || اصول دین را بر علم کلام نیز اطلاق کنند و آنرا علم فقه اکبر نیز خوانند. رجوع به کلام و فقه شود.