اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصیر

نویسه گردانی: ʼṢYR
اصیر. [ اَ ] (ع ص ) موهای نزدیک بهم درپیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || متقارب . (اقرب الموارد). || مژه ٔ پرمو و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مژگان دراز و پرمو. (ناظم الاطباء). پرزها یا مژه های دراز و انبوه : لکل منامة هدب اصیر، و منامه قطیفه ای است که بر آن خوابند. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
سپهر اثیر. [ س ِ پ ِ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کره ٔ ناری . (شرفنامه ).
جلال اسیر.[ ج َ اَ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری است . وی به سال 1049 هَ . ق . = 1639 م . درگذشت . رجوع به تاریخ ادبیات ایران ادوارد ...
دو کلمه مترادف هستند ، بمعنای اسارت . در کاربرد عامیانه در منطقه کَمارِج ، بمعنای معطّل شدن برای ملاقات شخص یا انجام شدن کاری است.
اسیر و ابیر. [ اَرُ اَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) بمعنی اسیر بکار رود.
صحراء بنی اثیر. [ ص َ ءُ ب َ اَ ] (اِخ ) صحرائی است در کوفه منسوب به مردی از بنی اسد موسوم به اثیر. (معجم البلدان ).
الکامل فی التاریخ کتابی تاریخی دربارهٔ سرگذشت آدمی و رویدادهای تاریخی سده ۷ق، نوشته ابن اثیر است. ابن اثیر نوشته خود را به بدرالدین لؤلؤ فرمانروای مو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.