اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اضب

نویسه گردانی: ʼḌB
اضب . [ اَ ض َب ب ] (ع ص ) شتر بیمارسینه یا بیمارسپل . مؤنث : ضَبّاء. ج ، ضُب ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن اشتر که سول وی درد کند. (تاج المصادر بیهقی ). اشتری که سول او بدرد آمده باشد. (مهذب الاسماء). شتری که به بیماری ضَب دچار باشد،و ضب ، درد یا بیماریی است در لب که از آن خون جریان یابد. و تأنیث آن ضبّاء است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عزب دفتر. [ ع َ زَ دَ ف َ ] (اِ مرکب ) محرر و نویسنده ٔ دفتر، و آنکه در دفتر محاسبات شغل مخصوصی ندارد. (ناظم الاطباء). کلمه ٔ عزب در اینجا اصلش ...
عزب نویس . [ ع َ زَ ن ِ ] (نف مرکب ) ۞ دفترنویس و کسی که نام عزبان را نویسد. و رجوع به عزب شود. || محاسب .
جدا و دور ساختن (فروانفر) چو وحدتست عزبخانة یکی¬گویان تو روح را ز جز حق چرا عزب کنی (6/3061/7) غزلیات شمس
نیت پاکی و لازم گرفتن و صبر گزیدن بر کسی , صبر نکو کردن
بیت عزب . [ ب َ / ب ِ ت ِ ع َ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) (اصطلاح عرفان ) دلی که به مقام جمع رسیده و دردریای نیستی در مقابل هستی ذات حق ...
ازب العقبة.[ اَ زَب ْ بُل ْ ع َ ق َ ب َ ] (اِخ ) نام شیطانی است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.