اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اضرع

نویسه گردانی: ʼḌRʽ
اضرع .[ اَ رُ ] (اِخ ) جایی است در شعر راعی :
فابصرتهم حتّی رأیت حمولهم
بانقاء یحموم و ورّکن اضرُعا.
ثعلب گوید: اضرع کوهها یا کوههای خردی (تپه ها) است . (از معجم البلدان ). و خالدبن جبله گوید پشته های خردی است . (از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اذراء. [ اِذْ ذِ ] (ع مص ) اذراء به ؛ مضطر کردن به . مُلجاء کردن به . ناچار و ناگزیر کردن از: اِذَّرَاءَه ُ الیه ؛ مضطر کرد آن را بسوی وی .
ازراء. [ اِ ] (ع مص ) خشم گرفتن بر: ازری علیه . || عتاب کردن . (از منتهی الارب ). || عیب کردن : ازری باخیه . || عیبناک کردن . عیب بر کس...
عزرا. [ ع ِ ] (اِخ ) ۞ (لغت عبری است بمعنی یاری و امداد). و آن نام کاهن و رهبرعبرانیان و کاتب دینی یهود در قرن پنجم ق .م . است که در د...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عذراء. [ ع َ ] (ع ص ) بکر. (برهان ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، عَذاری . و عَذاری ̍ و عَذراوات . دوشیزه . (منتهی الارب ). دختر دست نخور...
عذراء. [ ع َ ] (اِخ ) نام معشوقه ٔ وامق که بر او عاشق بود و آن کنیزکی بود بکر ودوشیزه . (برهان ) (آنندراج ). در اشعار و روایات پارسی از او نام...
عذراء. [ ع َ ] (اِخ ) بنت شاهنشاه بن ایوب و دختر برادر سلطان سلاح الدین ایوبی است و المدرسة العذرائیة از آثار او است به دمشق . وی به سال 5...
عذراء. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است به غوطه ٔ دمشق از اقلیم خولان و بدان مناره ای است و حجربن عدی الکندی بدانجا بقتل رسید و قبرش آنجاست . (از ...
پور عذراء. [ رِ ع َ ] (اِخ ) مراد عیسی بن مریم است . رجوع به عیسی شود. || (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب انگوری .
ابن عزرا. [ اِ ن ُ ع ِ ] (اِخ ) ۞ ابراهیم بن مایر. از ربانیین یهود اندلس . منجم و طبیب و ریاضی . مولد او به طلیطله در 513 هَ .ق . در ادب و ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.