گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اطعن نویسه گردانی: ʼṬʽN اطعن . [ اَ ع َ ] (ع ن تف ) طعن کننده تر. (ناظم الاطباء). نیزه زننده تر : اطعنهابالقناة اضربهابالسیف جحجاحها مسودها. متنبی .|| عیبجویی کننده تر. (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی اطان اطان . [ اِ ] (اِخ ) نام جایی است ، و اضان نیز روایت شده است . ابن مقبل گوید:تبصر خلیلی هل تری من ظعائن تحملن بالعلیاء فوق اطان ...و از ق... اتان اتان .[ اَ / اِ ] (ع اِ) خر ماده . ماچه خر. ماچه الاغ . ماده خر. (مهذب الأسماء). خرماچه . ماچه حماره . اُم ﱡحِلس . و شیر او مسلولان را بغایت ناف... عطان عطان .[ ع ِ ] (ع اِ) سرگین یا نمک که بر پوست پاشند تا بدبوی و تباه نگردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عطان عطان . [ ع ُطْ طا ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاطِن . (اقرب الموارد). رجوع به عاطن شود. || قوم عطان ؛ قوم که شتران را بر «عطن » فرود آورند. (منتهی الا... عتان عتان . [ ع ِ ] (اِخ ) آبی است مقابل خیبر. (منتهی الارب ). داش آتان داش آتان . (اِخ ) دهی است از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در سی هزارگزی جنوب بستان آباد و 1 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز.... داش آتان داش آتان . (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 15/5هزارگزی جنوب خاوری مراغه و در مسیر ارابه رو مراغه به قره ... اتان الضحل اتان الضحل . [ اَ نُض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) سنگ گازران . (مهذب الأسماء). || سنگ بزرگ بر سر چاه که از چغزلاوه گرفتن پای بر آن لغزد. || سن... کلاته اتان کلاته اتان . [ ک َ ت ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود