اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اطل

نویسه گردانی: ʼṬL
اطل . [ اُ ] (ع اِ) چیزی : ماذاق َ اطلاً؛ نچشید چیزی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عطل . [ ع َ طَ ] (ع اِمص ) خالی بودن اززیور و حلی ، و گاهی در مطلق خالی بودن از هر چیزی به کار رود. (از اقرب الموارد). خالی . (منتهی الارب )...
عطل . [ ع َ طِ ] ۞ (ع ص ) نیکو جسم و تن ، از شتران . (از اقرب الموارد). || زن بی پیرایه . (غیاث اللغات ). || حرف بی نقطه مثل دال و سین...
عطل . [ ع ُ/ ع ُ طُ ] (ع ص ) زن بی پیرایه ٔ بی زیور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اسب و شتر بی گردن بند و بی رسن و بی داغ و نشان . (من...
عطل . [ ع ُطْ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاطِل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عاطل شود.
آتل 'ātel (اسم) [فرانسوی: attelle] (پزشکی). تخته بند. (به انگلیسی splint ). هر نوع وسیلۀ محکم که برای ثابت نگه‌داشتن عضو آسیب‌دیده. همچنین آ...
عتل . [ ع َ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَتلة. || (مص ) شتافتن به سوی بدی . (اقرب الموارد).
عتل . [ ع َ ت ِ ] (ع ص ) مرد شتابنده به بدی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عتل . [ ع َ ] (ع مص ) برداشتن و سخت کشیدن چیزی را. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ناقه را کشیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج...
عتل . [ ع ُ ت ُل ل ] (ع ص ) بسیارخوار سرکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الاکول المنوع . (اقرب الموارد). پرخور. || درشت خوی سخت گوی سخت آزار. ...
آتل . [ ت ِ ] (اِخ ) نام رودیست بس بزرگ که از کوههای آس و بلغار خیزد و بدریای خزر ریزد. گویند که از آن رود بزرگتر در جهان نیست چنانکه بیش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.