اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اطلس

نویسه گردانی: ʼṬLS
اطلس . [ اَ ل َ ] (اِخ ) در میتولژی یونانیان نام یکی از گروه جباران ۞ است که با خدایان نافرمانی آغاز کردند، آنگاه خدایان اطلس را بدان کیفر دادند که آسمان را بر سر و شانه های خویش حمل کند و پرسیوس ۞ را بر وی رحمت آمد و او را بکوههایی انتقال داد وکوههای مزبور همان جبال اطلس است که بدین سبب بنام وی خوانده شده است . و در قرن 16 م . که در اروپا کتب جغرافیا با نقشه انتشار یافت صورت اطلس را بر پشت جلد کتب مزبور ترسیم کردند در حالی که کره ٔ زمین را حمل میکند و از آن پس کتب مشتمل بر نقشه ٔ جغرافیا را اطلس خواندند. رجوع به الموسوعه و اعلام المنجد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
درن/اطلس (به بربری: idurar n Watlas، به عربی: جبال الأطلس) رشته‌کوهی در شمال آفریقا است که به طول ۲٬۵۰۰ کیلومتر از کشورهای مراکش، الجزایر و تونس می‌گذ...
فلک اطلس . [ ف َ ل َ ک ِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت از فلک الافلاک است که آن را در شرع عرش گویند، چه اطلس به معنی درم بی سک...
اطلس بافی . [ اَ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل اطلس باف . بافتن اطلس . || (اِ مرکب ) محل بافتن اطلس .
اطلس فروش . [ اَ ل َ ف ُ ](نف مرکب ) فروشنده ٔ اطلس . || مراد از آتش فروش . (از فرهنگ سکندرنامه ). (آنندراج ) : نشسته جوانمردی اطلس فروش ز خاکستر...
چرخ اطلس . [ چ َ خ ِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلک الافلاک . (ناظم الاطباء). فلک نهم . (ناظم الاطباء). چرخ اکبر. عرش اعظم . کنایه از عرش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عطلس . [ ع َ طَل ْ ل َ ] (ع ص ) درازبالا. (منتهی الارب ). طویل . (اقرب الموارد).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.