اظفار
نویسه گردانی:
ʼẒFAR
اظفار. [ اِ ] (ع مص ) ظفر دادن . (زوزنی ) (ترجمان ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). پیروزی دادن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اظفار کسی را یا اظفار کسی را به چیزی یا اظفار کسی را بر چیزی ؛ مظفر و کامیاب کردن وی را. پیروز کردن او را. (از متن اللغة). اظفار خدا کسی را بر دشمنش ؛ پیروز کردن وی را بر دشمن . (از اقرب الموارد). || ناخن فروبردن به چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناخن خویش را در روی کسی فروبردن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اظفار بابلی . [ اَ رِ ب ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اظفارالطیب شود.
اظفار بحرینی . [ اَ رِ ب َ رَ / رِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اظفارالطیب شود.
اضفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضَفْر، بمعنی پالان بند. (از اقرب الموارد).