گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اعتماد نویسه گردانی: ʼʽTMAD اعتماد. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای خراسان است . وی در شیراز میزیسته و از اشعار اوست :بیاد لعل تو چشمم ز اشک پرگهر است گر این نثار ترا لایق است در نظر است .(از قاموس الاعلام ترکی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی اعتماد اعتماد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بشب سیر کردن گرفتن ، یقال : اعتمد لیلته ؛ بشب سیر کردن گرفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشب بر مرکب سیر سوار ... اعتماد این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویستاف vistâf (پارتی) ****فانکو آدینات 09163657861 اعتماد این واژه تازى (اربى) است و برابرهاى پارسى آن چنینند : اَپَسْتام Apastam (پهلوى: اعتماد ، اطمینان) ، اَوِسْپار Avespar (پهلوى: اعتماد، اطمینان) ، اَویز... اعتماد '''باور خودجوش یا به دست آمده از راه رفت و آمد، گفتگو، داد و ستد و همکاری در باره ی بودن ارزش اخلاقی پایدار و ویژه در کسی به گونه ای که نتوان او را فر... قابل اعتماد این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: وابریگان vâbrigân (مانوی: vâbarigân) ****فانکو آدینات 09163657861 اعتماد کامل این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: سویرا savirâ (سنسکریت: سوئیره svaïra) ****فانکو آدینات 09163657861 اعتماد کردن اعتماد کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اطمینان کردن . وثوق داشتن به . (فرهنگ فارسی معین ). تعویل . (دهار). (تاج المصادر بیهقی ). ارتکاء. (ت... قابل اعتماد قابل اعتماد. [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] (ص مرکب )قابل اطمینان . آنکه یا آنچه اعتماد کردن را بشاید. اعتماد بستن اعتماد بستن . [ اِ ت ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تکیه کردن . اعتماد کردن . وثوق و اطمینان داشتن : جهان بر آب نهاده ست و زندگی بر بادبر آب و باد ک... اعتماد داشتن اعتماد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب )تکیه داشتن . ثقه داشتن . مطمئن بودن . متکی بودن . اطمینان داشتن : و امیر محمود بر وی [ ابوالحسن دبیر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود