اعتماد افتادن
نویسه گردانی:
ʼʽTMAD ʼFTADN
اعتماد افتادن . [ اِ ت ِ اُ دَ ](مص مرکب ) مورد اطمینان قرار گرفتن . وثوق و اطمینان بکسی پیدا شدن : از جمله ٔ همه معتمدان و خدمتکاران اعتماد بر وی افتاد. (تاریخ بیهقی ص 105).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.