اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اعمی دیده

نویسه گردانی: ʼʽMY DYDH
اعمی دیده . [ اَ ما دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) کورچشم . نابینا. آنکه بینایی چشم از دست داده :
ور تو اعمی دیده ای بر دوش احمد دار دست
کاندرین ره قائد تو مصطفی به مصطفی .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.