گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اعمی شدن نویسه گردانی: ʼʽMY ŠDN اعمی شدن . [ اَ ما ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کور شدن . نابینا گردیدن . نور چشم از دست دادن : بر امام خلق ریزد هر زمانی صدهزارتا مخالف را ز دیدن دیده ها اعمی شود.ناصرخسرو. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود