اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افتاده مست

نویسه گردانی: ʼFTADH MST
افتاده مست . [ اُ دَ / دِ م َ ] (ص مرکب ) زبون از مستی . زمین خورده . بیخبر :
فقیهی در افتاده مستی گذشت
بمستوری خویش مغرور گشت .

سعدی .


نه آخر در امکان تقدیر هست
که فردا چو من باشی افتاده مست .

سعدی .


و رجوع به افتاده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.