افسانه کردن . [ اَ ن َ
/ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شهره کردن . مشهور ساختن
: ما را برندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه .
حافظ.
حزین افسانه کرد آخر بهر محفل غم دل را.
حزین اصفهانی (از ارمغان آصفی ).
|| سخن گفتن از
: نام تو گفتن نیارم لیک مقصودم توئی
گر حدیث بو و یا افسانه ٔ گل میکنم .
جامی .
و رجوع به افسانه شود.