افسوس خوردن . [ اَ خوَرْ
/ خُرْ دَ ] (مص مرکب ) حسرت خوردن . شکایت کردن . (ناظم الاطباء)
: نی همین دانا ز اوضاع جهان افسوس خورد
هرکه شد بر خوان هستی میهمان افسوس خورد.
اثر شیرازی (از ارمغان آصفی ).
|| بازی کردن . خود را سرگرم کردن . || تمسخر کردن . دست انداختن . حقیر شمردن . (ناظم الاطباء).