اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افشان کردن

نویسه گردانی: ʼFŠAN KRDN
افشان کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکنده کردن . متفرق ساختن :
برزم آسمان را خروشان کند
چو بزم آیدش گوهر افشان کند.

فردوسی .


خم آرد ز بالای او سروبن
در افشان کند چون سراید سخن .

فردوسی .


تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد
بر سرت دایم بریزد نقل و زاد.

مولوی .


- سرافشان کردن ؛ کنایه است از کشتن :
کنون خاک را از تو جوشان کنم
برآوردگه بر سرافشان کنم .

فردوسی .


سپه را همه دل خروشان کنم
به آوردگه بر سرافشان کنم .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گل افشان کردن . [ گ ُ اَ ک َدَ ] (مص مرکب ) گلریزان کردن . پراکندن گل بسیار. ریختن گل بسیار بر سر کسی . گل باران کردن : پسر را پدرگر به زند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.