افق
نویسه گردانی:
ʼFQ
افق . [ اَ ] (ع مص ) بر سر خود شدن و رفتن در آفاق . (ناظم الاطباء). بطور خود شدن و رفتن در آفاق . (منتهی الارب ). بر سر خود به آفاق رفتن . (از اقرب الموارد). در زمین رفتن . (المصاد زوزنی ). رفتن . (آنندراج ). || عطا کردن بعضی را بیشتر از بعضی . (ناظم الاطباء). تفضیل نهادن برخی را بر برخی در عطا. (از اقرب الموارد). زیاده دادن بعضی را از بعضی . (منتهی الارب ). تفضیل نهادن در عطا. (تاج المصادر بیهقی ). || افزون شدن از کسی در عطا. (المصادر زوزنی ). بغایت کریم شدن .(آنندراج ). || ناتمام دباغت کردن پوست را. (ناظم الاطباء). دباغت ناتمام دادن پوست را. (منتهی الارب ). دباغت کردن پوست را. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چیره شدن . (ناظم الاطباء). غلبه نمودن . (منتهی الارب ). || ختنه کردن کودک را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || در نهایت کرم یا علم شدن . (منتهی الارب ). || درغایت فصاحت و فضایل شدن . آفق و اَفیق لغت مذکر و آفِقَة واَفیقَة لغت مؤنث از آن است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
عفق . [ ع ُف ُ ] (ع اِ) مگس . (منتهی الارب ). || گرگهایی که نمی خوابند و نمی خوابانند. (از اقرب الموارد).