اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افکنی

نویسه گردانی: ʼFKNY
افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص ) حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید :
یکی کاروان جمله شاهین و باز
بچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز.

نظامی .


گرفته مزن در حریف افکنی
گرفته شوی گر گرفته زنی .

نظامی .


بدشمن گر آیی بخصم افکنی
گشاده بر و بازوی بهمنی .

نظامی .


ز خصم تو چون مملکت گشت سیر
بخصم افکنی پای درنه دلیر.

نظامی .


برآرم سگان را ز شورافکنی
که با شیر بازیست گورافکنی .

نظامی .


بشیرافکنی در شکارآمدند.

نظامی .


بصیدافکنی می نبشتند راه .

نظامی .


دو هفته کم و بیش در کوه و دشت
بصیدافکنی راه را می نوشت .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نفاق افکنی . [ ن ِ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل نفاق افکن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.