اقتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وام بازخواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وام بازاستدن .(تاج المصادر بیهقی ). || تقاضا کردن . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). طلب نمودن
: همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است
که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب .
مسعودسعد.
گر اقتضای زمان دور باز سرگیرد
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین .
سعدی .
|| (اصطلاح فقه ) خواستن فعل است با منع کردن از ترک آن که آنرا ایجاب گویند و بدون منع کردن از ترک آنرا استحباب گویند یا طلب کردن است ترک فعل را با منع از خود فعل ، آنرا حرام گویندو بدون منع از فعل آنرا کراهت گویند. (از تعریفات سید جرجانی ).اقتضاء شامل وجوب و ندب و حرمت و کراهت میشود. (از نفایس الفنون در کلمه ٔ حکم ).