اقرع
نویسه گردانی:
ʼQRʽ
اقرع . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) کل . (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (شرح نصاب ). مردکل [ کچل ] که موی سر او بعلتی افتاده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ، قُرع . قرعان . (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نوعی از مار موی ریخته . || شمشیر نیکوآهن . || الف اقرع ؛ هزار کامل و تمام . || عود اقرع ؛ چوب پوست بازکرده . || مکان اقرع ؛ جای سخت و درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || قدح اقرع ؛ کاسه ٔ سوده بسنگ ریزه تا آنکه ظاهر شده باشد طرائق و نگار آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
در اصطلاح علوم بلاغی یعنی تشویق کردن
اغرا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشویق کردن . ترغیب کردن . تحریض کردن : در نهان ایشان را اغرا کرده و دل قوی گردانیده . (تاریخ بیهقی ص...