اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اکج

نویسه گردانی: ʼKJ
اکج . [ اَ ک َ ] (اِ) میوه ایست کوهی که در تهران زال زالک و در خراسان علف شیران و به تازی زعرور گویند. (از آنندراج ) (از هفت قلزم ) (از برهان ) (از ناظم الاطباء). زعرور. در منتهی الارب چ تهران الج نوشته شده است . (یادداشت مؤلف ). کری .(در تداول مردم قزوین ). و رجوع به زعرور و زال زالک شود. || کلنگ سرتیز فقاعیان که بدان یخ شکنند. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ) :
به زخم ۞ عدو دسته شد ناپدید
اکج را گرفته به جنگ آمدند.

عنصری (از لغت فرس ).


و رجوع به آکج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آکج . [ ک َ ] (اِ) قلاب آهنین که سقایان و فقاعیان بدان یخ در یخدان افکنند. یخ گیر. || قلابی بزرگ آهنین بر سر چوبی کرده که بدان کشتی ...
آکِج یک ابزار نیزه مانند دراز است که در ماهی‌گیری، وال‌گیری و فوک‌گیری و دیگر شکارهای دریایی به کار می‌رود تا ماهی‌های بزرگ یا پستانداران دریایی بزرگ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.