التجا بردن . [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پناه بردن
: لایق قدر پادشاهان نیست بخانه ٔ دهقانی رکیک التجا بردن . (گلستان ). التجا بسایه ٔ دیواری بردم . (گلستان ).
بگذر ز دستگیری ما ای سبوی خم
ما التجا بپای خم می نبرده ایم .
صائب (از آنندراج ).
رجوع به التجا ساختن و التجا کردن شود.