التجا کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پناه بردن . پناه آوردن
: چون گروهی از ایشان بحصار التجا کردند مقدمی از ایشان بر برجی از قلعت بود. (تاریخ بیهقی ). هر که بر درگاه پادشاهان بی جریمه ای جفا دیده باشد... یا دشمن بر او التجا کرده .... (کلیله و دمنه ).
گر چتر همتت فکند سایه بر زمین
دیگر به آسمان نکند خاک التجا.
سلمان ساوجی (از آنندراج ).