اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الف

نویسه گردانی: ʼLF
الف . [ اَ ل َف ف ] (ع ص ) مرد گران سنگ بطی ءالکلام عاجزدرمانده در سخن و کار. (منتهی الارب ). دیرسخن . (تاج المصادر بیهقی ). || ستبرران . (تاج المصادربیهقی ). ستبرران و ستبرگردن . (مصادر زوزنی ). آنکه رانهایش پرگوشت باشد و این در مردان عیب بشمار آید. (از ذیل اقرب الموارد). || گران زبان . (مصادر زوزنی ). گران زبان که چون در سخن درآید دهان او از زبان پر گردد. (از منتهی الارب ). کندزبان که هرگاه سخن گوید زبانش دهانش را پر کند. (از اقرب الموارد). ج ، لُف ّ، و مؤنث آن لَفّاء. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || آنکه هر دو ابرویش به هم نزدیک باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای انبوه بسیارمردم . (منتهی الارب ). جایی مُلتَف ّ که مردم آن بسیار باشند. (از اقرب الموارد). || (اِ) رگی است در خردگاه . (خرده گاه ) دست ستور. (منتهی الارب ). رگی است در وظیف دست ، و وظیف جایی است از ذراع یا ساق که باریک باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
الف لام میم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) سوره ٔ «الروم » از قرآن کریم . رجوع به روم شود.
ثمانیةوعشرون الف . [ ث َ ی َ تُن ْ وَ ع ِ ن َ اَ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست و هشت هزار.
صاحب الف دینار. [ ح ِ ب ُ اَ ف َ ] (اِخ ) صدوق وی را از کسانی شمرده است که درک خدمت امام عصر (ع )کرده و بر معجزه ٔ آن حضرت واقف شده است...
الف و دال و میم . [ اَ ل ِ ف ُ ل ُ ] (اِخ ) یا الف دال میم ، کنایه ازآدم علیه السلام است . (هفت قلزم ). رجوع به الف شود.
لامی. (ص. نسبی ) منسوب به لام. || (اِ) لامه . لامک . لام الف : پیچیده یکی لامی ۞ میرانه به سر بر بربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر. (نسخه ای از سوزنی ). /...
علف . [ ع َ ] (ع مص ) خوراک دادن به ستور. || بسیار آشامیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
علف . [ ع َ ل َ ] (ع اِ) گیاه . || هر گیاه سبز. (ناظم الاطباء). || خورش ستور و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، ...
علف . [ ع ِ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نیک خورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) درختی است در یمن که بر...
علف . [ ع ُ ] (ع اِ) درختی است در یمن که برگش مانند برگ انگور بوده آن را خشک میکنند و به عوض سرکه با گوشت میپزند. (منتهی الارب ) (از اقرب...
علف . [ ع ُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ عَلوفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۹ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.