اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الفت

نویسه گردانی: ʼLFT
الفت . [ اَ ف َ ] (ع ص ) قچقار شاخ درهم پیچیده یا یک شاخ خمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ۞ . آنکه سرویش بهم پیچیده باشد. (مهذب الاسماء) (از تاج المصادر بیهقی ). آنکه سروش بر هم پیچیده باشد. (مصادر زوزنی ). تیس (آهو، گوسفند و بز کوهی نر) که یک شاخ آن خمیده باشد. (از اقرب الموارد). || مرد چپه دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اعسر. (اقرب الموارد). || مرد گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). احمق . مؤنث : لَفْتاء.ج ، لُفْت . (اقرب الموارد). || مرد گنگلاج ،بلغت بنی تمیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الکن . || قویدستی که بیفکند کسی را که با او درافتد. القوی الید الذی یلفت من عالجه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
الفت مشهدی . [ اُ ف َ ت ِ م َ هََ ] (اِخ ) نام او تَقیّا، و متخلص به الفت بود در مشهد بدنیا آمد و در همان جانشو و نما کرد. در اواخر عمر بمازندرا...
الفت نهادن . [ اُ ف َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) الفت افکندن . الفت دادن . مونس کردن : آنقدر کاندر طبیعت عشق را الفت نهادحسن را از ربط صد چند...
الفت کاشانی . [ اُ ف َ ت ِ ] (اِخ ) میرزا محمدقلی از ایل افشار، و در خدمت نواب شجاع السلطنه حسنعلی میرزا مستوفی و نامه نگار بود، چندی در فارس...
الفت شوشتری . [ اُ ف َ ت ِ ت َ ] (اِخ ) ملاداود، شاعر قرن یازدهم . نصرآبادی گوید: سودا بر وی غلبه کرد و به حسنعلی بن مولی عبداﷲ تستری درشتی ...
الفت شیرازی . [ اُ ف َت ِ ] (اِخ ) محمود خان . شاعر قرن سیزدهم ، معاصر ظل السلطان حاکم قاجاریه بود، دیوان قصاید و غزلیات در 4500 بیت دارد و از...
الفت افکندن . [ اُ ف َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) الفت دادن . سازوار و دوست گردانیدن . القاء محبت . مونس کردن : ایدام ؛الفت افکندن . (تاج المصادر ب...
الفت جونپوری . [ اُ ف َ ت ِ ] (اِخ ) پیرمحمد. شاعر، سال ولادت و وفات او دانسته نیست . صاحب تذکره ٔ روز روشن آرد: طبعش به سخن سنجی مألوف بو...
الفت خراسانی . [ اُ ف َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) میر عبداﷲ، شاعر قرن یازدهم ، معاصر نصرآبادی . نصرآبادی گوید: الفت از خراسان است ، در اوایل سن بهندوستا...
الفت اصفهانی . [ اُ ف َ ت ِ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدباقربن محمدتقی معروف به آقانجفی اصفهانی . به سال 1301 بدنیا آمد. او راست : فهرست روضات الجنات...
الفت اصفهانی . [ اُ ف َ ت ِ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدکاظم (میرزا کاظم )بن زین العابدین بیگ نوری . وی در اصفهان سکونت داشت . دیوانش مشتمل بر 3400 ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.