اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الف دادن

نویسه گردانی: ʼLF DʼDN
الف دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) الفت دادن . مونس کردن . خوگر کردن . سازوار گردانیدن . دوست گردانیدن . رجوع به اِلف و اُلفَت شود: ایلاف ؛ الف دادن . (تاج المصادر بیهقی ) :
لطف باری این پلنگ و رنگ را
الف داد و برد از ایشان جنگ را.

مولوی .


لطف حق این شیر را و گور را
الف داده ست این دو ضد دور را.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.