اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الف قد

نویسه گردانی: ʼLF QD
الف قد. [ اَ ل ِ ق َ / اَ ل ِ ق َدد ] (ص مرکب ) از اسمای محبوب است از جهت راستی قامت . (بهار عجم ) (آنندراج ). کنایه از معشوق راست قامت . الف قامت . سروقد. راست بالا. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 32 شود :
مو آن بحرم که در ظرف آمدستم
چو نقطه بر سر حرف آمدستم
بهر الفی الف قدی برآید
الف قدم که در الف آمدستم .

باباطاهر عریان .


بسیار لعبتان الف قد به پیش ما
چون دال و نون شدند ز نادانی و جنون .

سوزنی .


شوخ الف قد من هر گه کمان کشیده
پنداشتم خدنگی در خانه ٔ کمان است .

کلیم (از بهار عجم ).


الف قدی که منم سینه چاک بالایش
سپهر سبزه ٔ خوابیده است در پایش .

صائب تبریزی (از بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حب الفقد. [ح َب ْ بُل ْ ف َ ] (ع اِ مرکب ) ۞ تخم پنج انگشت است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سیسبان .(برهان قاطع). تخم دل آشوب . اغیس . اثلق . بزر ف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.