الف کوفی . [ اَ ل ِ ف ِ ](ترکیب وصفی ) الف کوفیان . حرف الف در خط کوفی . || کنایه از هر چیز خمیده . (انجمن آرا). کنایه از چیز کج ، زیرا الف خط کوفی کج است . (از غیاث اللغات ). کنایه از هر چیز کج . (برهان قاطع)
: آنچه از آن مال در این صوفی است
میم مطوق الف کوفی است .
نظامی .
رجوع به الف کوفیان شود. || کنایه از قضیب و آلت تناسلی . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذَکَر. (مؤیدالفضلاء). الفیه . الفینه . رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص
17 شود.