الم
نویسه گردانی:
ʼLM
الم . [ اُ ل ُ ] (اِ) گروه و جماعت و مجمع. (ناظم الاطباء). فوج و گروه . (هفت قلزم ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). در فرهنگها الم به تکرار آمده است . رجوع به الم الم شود.
واژه های همانند
۲۲۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۱ ثانیه
عالم . [ ل ِ ] (ع ص ) خردمند. دانا. کسی که او را دانش باشد. مقابل جاهل . ج ، عُلاّم و عالمون . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از منتهی الارب ) ...
الم تر. [ اَ ل َ ت َ رَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ استفهامی ) یعنی ندانستی ؟ (از ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). آیا ندیدی ؟ آغاز سوره ٔ فیل از قرآ...
الم دلی . [ اَ ل َ دَ ] (اِ) در کلارستاق به بارانک گویند. رجوع به بارانک و جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 233 شود.
الم رود. [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام رودیست در بلوک نور (مازندران ). رجوع به مازندران و استراباد رابینو ص 31 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 55 شود.
الم زار. [ اَ ل ُ ] (اِ مرکب ) زمینی که ته کُلَش هنوز در آن بر جای مانده باشد ۞ . آلم زار. (یادداشت مؤلف ).
الم زده . [ اَ ل َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اندوهناک و غمگین . (آنندراج ). محزون و رنجور و غمگین . (ناظم الاطباء). آنکه بدو الم رسد. الم رسیده ...
دو عالَم. جهان های فانی و باقی ، هر کدام از دنیا و آخرت. دار دنیا و دار عقبی.
به عقیده مسلمانها عالم ذر یا روز اَلَست، زمانی است که خداوند پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یگانگیش گرفتهاست.
محتویات [نمایش]
عالم ذر در ق...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
"ذر" یا "عالم ذر" عالمی است که خداوند در آن ذریات (جمع ذریه و کنایه از فرزندان که ذرات وجود پدر و مادرند) آدم را مورد خطاب قرار داد. عالم الست