الماس
نویسه گردانی:
ʼLMAS
الماس . [ اَ ] (اِخ ) (محمد پاشا)، وزیر سلطان مصطفی خان ثانی از سلاطین عثمانی . وی بحکومت طرابلس منصوب شد، در سال 1106 هَ . ق . در جلوس سلطان مصطفی خان به مسند صدارت عظمی رسید و سرانجام در یکی از جنگها کشته شد (1109 هَ . ق .). عمر او 36 سال بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 6 ذیل محمدپاشا).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
الماس افشاندن . [ اَ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریستن . اشک ریختن .
الماس زمردپیکر. [ اَ س ِ زُ م ُرْ رُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از تیغ و خنجر و مانند آن . رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 103شود.
الماص . [ اِ ] (ع مص ) قابل شدن درخت بسر انگشت گرفتن . (از منتهی الارب ). قابل شدن درخت به اینکه با سرانگشت آنرا بتوان گرفت . (از اقرب ا...