اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الماس سوده

نویسه گردانی: ʼLMAS SWDH
الماس سوده . [ اَ س ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ) سوده ٔ الماس . خرده ٔ الماس . || کنایه از برف ریزه های یخ بسته بود. (انجمن آرا ذیل خاتمه ) :
الماس سوده بیخته ، برطرف صحرا ریخته
تا هر که زو بگریخته ، مجروح از آنش پاستی .

هدایت (صاحب انجمن آرا: خاتمه ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.