اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الماص

نویسه گردانی: ʼLMAṢ
الماص . [ اِ ] (ع مص ) قابل شدن درخت بسر انگشت گرفتن . (از منتهی الارب ). قابل شدن درخت به اینکه با سرانگشت آنرا بتوان گرفت . (از اقرب الموارد). || نرم شدن انگورتاک . (از لسان العرب بنقل اقرب الموارد) (المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
الماس تراشیدن . [ اَ ت َ دَ ] (مص مرکب ) عمل شخص الماس تراش . تراشیدن الماس . رجوع به الماس تراش شود.
الماس افشاندن . [ اَ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریستن . اشک ریختن .
الماس زمردپیکر. [ اَ س ِ زُ م ُرْ رُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از تیغ و خنجر و مانند آن . رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 103شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.