اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

المع

نویسه گردانی: ʼLMʽ
المع. [ اَ م َ ] (ع ص ) مرد زیرک و تیزخاطر، المعی مثله . (منتهی الارب ). کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد و ناپرسیده از فراست خود معلوم کند، و مرد تیزخاطر و روشن خرد. (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
فارس الماء. [ رِ سُل ْ ] (ع اِ مرکب ) سطراطیقوس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). سطراطیمرس و سطراطیوطس نیز آمده . (فهرست مخزن الادویه ).
زیتون الماء.[ زَ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) زیتونی است که نزدیک آبها روید و در جمیع افعال ضعیف تر از سایر است و بعضی گویند زیتونی که در آب نمک پ...
ساکب الماء. [ ک ِ بُل ْ ] (اِخ ) دلو. (اقرب الموارد). نام دیگر صورت فلکی دلو است .
بلسان الماء. [ب َ ل ِ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) درخت آمریکای شمالی با میوه های کبود سیاهرنگ خوراکی . (دایرةالمعارف فارسی ).
عنکبوت الماء. [ ع َ ک َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) قسمی عنکبوت آبی در رود گنگ . (دمشقی ).
حجر یجذب الماء. [ ح َ ج َ رُن ْ ی َ ذِ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) دمشقی گوید: ارسطو گفته است ، سنگی است سفید که آنرا شب بر ناف بیمار استسقائی بندند ...
حجر یقوم علی الماء. [ ح َ ج َ رُن ْی َ م ُ ع َ لَل ْ ] (ع اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی گوید: سنگی سبک که بر سر آب دریا میباشد، و اگر در روز گیرندسبک ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.