اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الهی

نویسه گردانی: ʼLHY
الهی . [ اِلا ] (اِخ ) (شیخ الهی ). رجوع به الهی سماوه ای شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
الهی اسدآبادی . [ اِ لا ی ِ اَ س َ ](اِخ ) میرصدرالدین . شاعر اوایل قرن یازدهم . وی بسال 1009 هَ . ق . در حال حیات بود. (سفینه ٔ خوشگو، از فرهنگ...
الهی استرابادی . [ اِ لا ی ِ اِ ت َ ] (اِخ ) امیر الهی قصاب . شاعر قرن دهم هجری است . این مطلع از اوست :مجنون بگوشه ای ز جفای زمانه رفت دیوان...
تئودیسه، در شناخته‌ترین معنای خود، استدلالی الهیاتی است که سعی می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که چرا خدا اجازه داده است شر در جهان وجود داشته باشد. هر تئ...
اسماء و صفات الهی. {اَ صِ تِ اِ}. صفات الله. اسامی و صفات حق تعالی. در منابع کلامی اصطلاح صفات الهی رواج بیشتری دارد، این تعبیر گاه با اسماء به کار می...
علهی . [ ع َ ها ] (ع ص ) مؤنث عَلهان . رجوع به علهان شود.
به ضم ل. پیدا و عیان در گویش کازرونی(ع.ش)
الحی . [ اَ حا ] (ع ص ) بزرگ ریش . (مهذب الاسماء). مرد درازریش یا بزرگ ریش . (از اقرب الموارد).
الحی . [ اَ ] (ع اِ) اَلح . ج ِ لَحْی . (از اقرب الموارد). رجوع به لحی شود.
صفی الدین الحی . [ ص َ یُدْ دی ؟ ] (اِخ ) در مجالس النفائس نام وی چنین ثبت شده لیکن ظاهراً وی همان شیخ صفی الدین ابحی است . چنانکه مصحح...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.