اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اَل ْی ْ ] (ع مص ) بزرگ سرین گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بزرگ دنبه شدن . دنبه آور شدن گوسفند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۵ ثانیه
علی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ] (اِخ ) ابن محمدبن فرحون قیسی . مکنی به ابوالحسن ومشهور به ابن فرحون . ریاضیدان و از اهل قرطبة بود. وی مدتی در فا...
علی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف . ...
علی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) کومی . وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسله ٔ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیله ٔ کومی...
علی کابلی . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (علی پرست ...). رجوع به علی پرست کابلی شود.
علی کابلی . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی . مکنی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن ...) و علی ...
علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسحاق کاتب . از عالمان بود واو را کتابی است در نسب بنی عقیل که در سال 884 هَ .ق . ...
علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابی فتح کاتب . مشهور به مطوق . رجوع به علی مطوق شود.
علی کردلو. [ ع َ ک ُ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقائی ایران است که مرکب از صدخانوار و ساکن کوهمره میباشد. (از جغرافیای سیاسی ایران ص 84)...
علی کاون . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) (امیر شیخ ...) وی برادر طغاتیمور بود. در سال 741 هَ . ق . این امیر شیخ علی کاون ، برادر خود طغاتیمور را ملامت ک...
علی کاکی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین کاکی . وی برادر ماکان بن کاکی است و در گرگان میزیست . پس از درگذشت ابوالقاسم جعفربن ناصرکبیر (304-3...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.