اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اَل ْی ْ ] (ع مص ) بزرگ سرین گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بزرگ دنبه شدن . دنبه آور شدن گوسفند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۳.۲۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جبارة، علی بن اسماعیل بن ابراهیم بن جباره ٔ کندی محلی سخاوی مالکی ، ملقب به شرف الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جباره ٔ هذلی بسکری ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی بسکری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جبلةبن مسلم بن عبدالرحمان ابناوی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به عکوک . رجوع به علی عکوک شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جبله ٔ کوفی ، مکنی به ابوالحسن ... تابعی است . و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جدا، علی بن حسین بن احمدبن ابراهیم عکبری ، مشهور به ابن جدا و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی عکبری (ابن حسین بن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جدعان ، علی بن زیدبن أبی ملیکةزهیربن عبداﷲبن جدعان ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جدعان . رجوع به علی بن زیدب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جدید، علی بن محمدبن احمدبن جدیدبن علی بن محمدبن جدید حضرمی تریمی شافعی ، مشهور به ابن جدید. رجوع به علی حضرمی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جراح ، علی بن عیسی بن داوودبن جراح بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جراح . رجوع به ابوالحسن (علی بن عیس...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جروی ، علی بن عبدالعزیزبن وزیر جَرَوی ، مشهور به ابن جروی . رجوع به علی بن عبدالعزیزبن وزیر جروی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جزار مصری حنفی ، ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مصری شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.