اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اُل ْی ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَلیاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اَلیاء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قَرین بن بیهس . محدثی ضعیف بود در روایت حدیث . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قصار. علی بن ابی حسین عبدالرحیم سلمی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. ادیب و لغوی وخطاط. رجوع به ابن قص...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قصار.علی بن احمد بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. رجوع به علی قصار (ابن احمد بغدادی ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قطاع . علی بن جعفربن علی سعدی صقلی ، مشهور به ابن قطاع و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابن قطاع و علی بن جعفربن...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قطان . علی بن محمدبن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم بن یحیی کتامی ، مشهور به ابن قطان و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قلال . علی بن عبداﷲبن طیب جزائری ، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قلال . رجوع به علی جز...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قلی بن محمد خلخالی اصفهانی . رجوع به علی خلخالی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قلیج ، ملقّب به سیف الدین . وی مدرسه ای وقف کرده بود که ذکر آن در عیون الانباء آمده است . رجوع به عیون الانباء ج ...
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن قیم علی بن عیاد اسکندری ، مشهور به ابن قیم . رجوع به علی اسکندری (ابن عیاد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن کامل بن اسماعیل حموی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی حموی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.